ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 10 روز سن داره

ترنم بهارم

اولين روزهاي مدرسه

     پروژه هر روزه ما براي بيدار كردن ترنم و آماده شدن براي مدرسه  صبح كه مي‌شه بايد ده دقيقه‌اي ناز دختر رو بكشيم تا از خواب بيدار بشه .       گاهي حتي جلوي در دستشويي هم مي‌خوابه و به قول معروف يه چرتي مي‌زنه.      وقتي دست و صورتش رو مي‌شوره. با همون حالت پتو پيچ مياد براي صبحانه .  البته بايد مثل خانهاي ايل و طائفه ، حتما پشتش متكا بزارم تا تكيه بده. مجبورم براي اينكه صبحانه‌اش رو كامل بخوره هزار و يك ترفند بزنم. هر روز يه صبحانه جديد براش درست كنم  تا ميلش بكشه براي خوردن . ...
10 مهر 1392

تشكرنامه و يه تولد كوچولو

سلام به دوستاي گل و نازنينم. بعد از مراسم تولد ترنم فرصت نكردم از همتوت تشكر كنم. و الان رسما توي اين پست از تك تك شما دوستاي نازنينم كه براي ما توي پستهاي مختلف پيام تبريك گذاشتين ممنونم. از همتون ممنونم كه با جملات بسيار زيباتون باعث دلگرمي ما شديد. ممنونم از مامان ياسمن و پارسای عزیز كه توي وبلاگشون بران ترنم پست تبريك تولد گذاشته بودن.       ممنونم از مامان محمد و ساقي عزیز كه هميشه به ياد دوستاي مجازيشون هستن و هر ماه تولدها رو توي وبلاگشون ثبت مي‌كنن. مرسي از اين همه محبتت مينا جون.     ممنونم از رويا جون مامان تارای عزیز بابت عکسی که خودشون ...
10 مهر 1392

جشن شكوفه‌ها و روز اول مدرسه.....

باز آمد بوي ماه مدرسه ..... وااااااااي كه نمي‌دونيد چه حس خوبيه ، دختر كوچولوي آدم اول صبح مانتو و شلوار بپوشه و يه مقنعه كوچولو سرش كنه و كيف بندازه پشتش و راه بيفته بره مدرسه انگار تمام دنيا رو به آدم مي‌دن. روز جشن شكوفه‌ها مي‌شد برق شوق رو تو چهره تك تك پدرها و مادرها ديد. مي‌شد حس كرد كه والدين چقدر از ته دل خوشحالن كه مي‌بينن بچه‌هاشون دارن يه قدم خيلي مهم براي آينده‌شون برمي‌دارن. فرشته كوچولوي ما هم كه از خوشحالي نمي‌دونست چكار كنه . همش با سارينا اينطرف و اونطرف مي‌رفتن و بازي مي‌كردن. بعد از صف نيم ساعتي با معلمشون سر كلاس تنها بودن و ما هم در حال ...
10 مهر 1392

كلاس زبان

    سلام فرشته كوچولوي ماماني. قربونت برم كه اينقدر مهربون و صبوري. بالاخره دوره نقاهت تموم شد و آبله مرغان دختر نازنينمون خوب شد . مدير مهدشون مي‌گفت اكثر بچه‌ها تو همون هفته آبله مرغان گرفتن. ترنم روز اولي كه رفت مهد اومده مي‌گه مامان همه بچه‌ها خال خالي بودن. خاله مي‌گفت خال خالي‌ها اومدن. بالاخره طلسم شكسته شد و گل دخترمون رو كلاس زبان ثبت نام كرديم. چند روزي درگير اين قضيه بوديم و مدام در حال پرس و جو و تحقيق بودم . دوست داشتم موسسه شكوه ثبت نامش كنم كه متاسفانه كلاسها فقط صبح برگزار مي‌شد و نمي‌تونستم ببرمش .  كانون زبان ايران هم&n...
1 مهر 1392

اين چند روز.....

    چهارشنبه هفته قبل همراه گل دختر و بابايي به تهران رفتيم . .( البته مراسم مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ کرده مهتاب همچنان برقرار بود. ) چون عروسي آجي فاطمه 23 مرداد هستش و مي‌خواستن قبل از ماه رمضان جهيزيه رو بچينن ، ما هم رفتيم تهران براي كمك . كلي توي اين دو روز بهمون خوش گذشت . البته گل دختر هم همش توي اين مراسم چيدن جهيزيه عروس براي خودش غنيمت جمع كرد از دستبند گرفته تا سنگهای تزئینی . جمعه عصر هم از تهران راه افتاديم. و آخر شب رسيديم خونه .( راه برگشت مراسم مرغ سوخاری و سیب زمینی سرخ کرده ، در مارال برگزار شد که زیاد به دل گل دختر نچسبید و گفت فقط مهتاب ) شنبه هم ترنم رو به كلاس نقاش...
1 مهر 1392

خريد لوازم التحرير برای کلاس اول دخترم

    كم كم داريم براي شروع مدارس آماده مي‌شيم.  واي كه نمي‌دونيد توي مغازه‌ها چه خبره. همه در حال  . براي خريد لوازم‌التحرير بايد سر صف وايسي و قيمت‌ها كه نگم بهتره.....  البته نمایشگاه پائیزه که برقرار شده قیمتهاش نسبت به مغازه‌ها خیلی بهتره و کلی از لوازم مورد نیاز رو از اونجا خریدیم. ترنم كه توي هر مغازه كه مي‌رفتيم نمي‌دونست از ذوقش چكار كنه  به محض ديدين يه كيف مي‌گفت همين رو مي‌خوام ، ولي بعدي رو كه مي‌ديد مي‌گفت نه ، اينو مي‌خوام. خلاصه نمي‌دونست چي انتخاب كنه. ما همچنان در جو دختر توت فرنگي هستيم ...
26 شهريور 1392
10659 0 20 ادامه مطلب

تولد ترنم با تم دختر توت فرنگي

        دختر نازم شش سالش تموم شد و ديگه رفت توي هفت سال (  البته گفتم كه به دلايلي مجبور شدم تولد 6 سالگي ترنم رو 16 روز زودتر بگيرم.) روز شنبه ترنم رو به آتلیه بردیم تا عکسها برای روز جشن آماده باشن. روز یکشنبه و دوشنبه هم نانهای قیفی رو آماده کردم. ( خوب برای ٦٠ نفر عصرونه آماده کردن زمان می‌بره. لازم به ذکره که مهمونهای شام همون ١١٠ نفر بودن‌ها.) از روز چهارشنبه بند و بساطمون رو جمع كرديم و رفتيم خونه مامان جون. تزئینات و بقیه کارها با کمک دایی‌ها ، خاله و البته مامان جون و بابا جون انجام شد. پنجشنبه ظهر گل دختر به آرایشگاه رفت  و دوباره به آت...
21 شهريور 1392
32288 0 26 ادامه مطلب

روز دختر

    میشــــه اسـم پاکتو رو دل خـــــدا نوشت / میشه با تو پر کشید تــــوی راه سرنوشت میشـــه با عطـر تنت تا خــــود خـدا رسید/میشــه چشــم نازتو رو تن گلهــــا کـشید روزت مبارك گل دختر ناز و مهربونم           بوسه آسمون امروز از آن توست تو كه گل گلدان خانه اي روزت مبارك  رهاي عزيزم         پي نوشت : تولد ترنم به خوبي و خوشي برگزار شد ، ببخشيد الان من اين شكليم    ، اصصصصلا فكر نكنيد به خاطر    بوده ها. فقط به خاطر اين بوده. مديونيت اگه فكر كنيد دروغ مي‌گم. دوستاي گلم ممنون از ل...
16 شهريور 1392

تولد رها

    وقتی به دنیا آمدی خداوند با تمام عظمتش به زمین لبخند زد و بهار را به یمن حضورت به ما بخشید رها كوچولو ،‌عسل خاله ، تولدت مبارک         تولد رها ، با يكماه تاخير برگزار شد. عسل خاله ، توي اين يك سال، 6 تا دندون درآورده ، راه مي‌ره و كلماتي مثل بابا ، مامان ، دد رو بيان مي‌كنه و البته به ترنم مي‌گه ننو . رها كوچولوي ما كمي شيطون و البته بسسسيار شيرينه.  شب تولدش هم اولش خوب بود و مي‌خنديد ،‌ولي ديگه آخرش خسته شده بود و خوابش ميومد ، شروع كرد به نق زدن. با هر ترفندي بود مراسم كيك و ... برگزار شد و عكسها اندا...
13 شهريور 1392

تداركات جشن تولد

    اين چند وقت خيلي سرم شلوغه. با اينكه تولد ترنم 30 شهريوره ولي به دلايلي بايد مراسم تولد رو دو هفته زودتر برگزار كنيم يعني 14 شهريور . براي تولد ، تم دختر توت فرنگي رو انتخاب كردم. با اينكه پيدا كردن وسايل تم تولد توي اراك سخته و شايد بهتر باشه بگم كه ناممكنه، با اين حال يكي از همكارام كه برادرش جديدا داره تهران اين كار رو انجام مي‌ده يكسري سفارش رو قبول كرد. فكر كن بيشتر مغازه‌ها كه مخصوص وسايل تولده مي‌رم و مي‌پرسم از تم تولد توت فرنگي چي دارين؟ ‌طرف با تعجب مي‌گه "  تم چيه ؟ "   اونوقته كه من از خستگي و عصبانيت اين شكلي مي‌شم ديگه تصميم گرفتم  ...
4 شهريور 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد