تولد رها
وقتی به دنیا آمدی خداوند با تمام عظمتش به زمین لبخند زد
و بهار را به یمن حضورت به ما بخشید
رها كوچولو ،عسل خاله ، تولدت مبارک
تولد رها ، با يكماه تاخير برگزار شد. عسل خاله ، توي اين يك سال، 6 تا دندون درآورده ، راه ميره و كلماتي مثل بابا ، مامان ، دد رو بيان ميكنه و البته به ترنم ميگه ننو .
رها كوچولوي ما كمي شيطون و البته بسسسيار شيرينه.
شب تولدش هم اولش خوب بود و ميخنديد ،ولي ديگه آخرش خسته شده بود و خوابش ميومد ، شروع كرد به نق زدن. با هر ترفندي بود مراسم كيك و ... برگزار شد و عكسها انداخته شد.
و اما قسمت خوشمزه ماجرا قابل توجه مامانِ آینده یه فسقـِــلی
چيز كيك با تزئين ژله آكواريومي ، فينگر چيكن ، نان قيفي با سالاد الويه ، ماكاروني ، حليم بادمجان ، ساندويچ كالباس و بوراني بادمجان. اينم عكس كلي از ميز غذا.
گيفت هم شامل ست گردنبند و آئينه براي دخترها و ماشين و جاسوئيچي براي پسرها بود.
عكسهايي كه به عنوان يادگاري به خانوادهها داده شد.
و اينا هم تنها عكسهايي كه اين وروجك آروم نشست و خراب نشدن.
عزيز خاله ، رها كوچولو ، ان شاا... هميشه سالم و سرحال زير سايه بابا و مامان گلت ، لبخند روي لبهاي قشنگت باشه .
پي نوشت : هنوز در پي تداركات تولد ترنم هستيم. اين روزها خیلی سرم شلوغه و البته خسته شدم حسابی.
حالا با اين همه خستگي ، يه شب گل دختر ناراحته ازش ميپرسم : چي شده ؟؟
ميگه : من براي تولدم ذوق ندارم !!!!!
ميگم : چرا خوب ؟؟؟؟
ميگه : من دوست دارم تولد توي تالار باشه.
بابايي :
من :
ترنم :
حالا شما باشيد ، بعد از اين همه تلاش و زحمت با اين حرف چه شكلي ميشيد؟؟؟