ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ترنم بهارم

اولين روزهاي مدرسه

1392/7/10 10:58
نویسنده : لیلا
1,461 بازدید
اشتراک گذاری

 

http://sheklakveblag.blogfa.com/ پریسا دنیای شکلک ها

 

 پروژه هر روزه ما براي بيدار كردن ترنم و آماده شدن براي مدرسه

 صبح كه مي‌شه بايد ده دقيقه‌اي ناز دختر رو بكشيم تا از خواب بيدار بشه .21920_viannen_63.gif

 

 

 

گاهي حتي جلوي در دستشويي هم مي‌خوابه و به قول معروف يه چرتي مي‌زنه. 890719_cenrm4oxh2bmc1o9.gif

 

 

 وقتي دست و صورتش رو مي‌شوره. با همون حالت پتو پيچ مياد براي صبحانه . 724719_8a84xdfi76klyza0.gif البته بايد مثل خانهاي ايل و طائفه ، حتما پشتش متكا بزارم تا تكيه بده. مجبورم براي اينكه صبحانه‌اش رو كامل بخوره هزار و يك ترفند بزنم. هر روز يه صبحانه جديد براش درست كنم  تا ميلش بكشه براي خوردن .

 

 

 ديگه يواش يواش موتورش روشن مي‌شه و تا موقع رفتن به مدرسه مدام حرف مي‌زنه.

 

 

 خودش لباس می‌پوشه و آماده می‌شه برای رفتن به مدرسه. ملوس خانوم و ابزارش  maloosiii-tools.Blogfa

 

 

 

 ترنم رو می‌سپارم به بابایی برای تحویل به سرویس شکلکــــ هـ ـاے آینـــ ـ ـــــاز و خودم می‌رم سر کار.

 

 

 حالا هر روز پروژه داريم براي بيدار كردن گل دختر  ، اونوقت پنجشنبه گذشته ، بلند شدم آروم آماده شدم كه برم سر كار ، واقعا سر و صدايي هم نكردم ولي ديدم ترنم سريع از جاش بلند شد و گفت مامان منم مي‌خوام برم مدرسه. بهش مي‌گم امروز مدرسه تعطيله ، بخواب. ميگه من كه اصلا خوابم نمياد. اون روز ساعت 6:30 بيدار شد. اونوقت روزاي ديگه بايد 10 دقيقه نازش كنم تا بيدار بشه. آخه اين چه اوضاعیه به خداااااااا.770620_dash2.gif

 

 

 

 اولين مشقهاي دختر نازم. Reading a Book ( قربون اون دستهاي كوچولوت كه با دقت اين مشقها رو مي‌نويسي. )

  

 

 

اینم اولین کارت امتیازی که گل دخترم بابت خوب نوشتن گرفته . 560619_heartshape1.gif

 

 

 

  نمي‌دونم چرا اينقدر تكاليفي كه به اين بچه‌ها مي‌دن كمه.  يادمه ما كلاس اول كه بوديم روزي دو سه صفحه مشق مي‌نوشتيم. اینقدر می‌نوشتیم که دیگه دستهامون جون نداشت . والا به خدااااااااااا

 

 

 دو روز اول مدرسه ، ترنم بعد از تعطیل شدن با سرویسش اومد اداره پیش خودم ،  ولی بعدش دیگه خودش می‌ره خونه و منتظر می مونه تا من برم. بابایی براش کلید درست کرده تا ترنم بتونه خودش بیاد خونه .  اینقدر ذوق این کلیدها رو کرد که خدا می‌دونه ،البته در ورودی آپارتمان رو با کمک آقای سالیانی ( راننده سرویسش ) باز می‌کنه .266516_287.gif

 روزی صد بار این کلید رو از کیفش در‌میاره و امتحانش می‌کنه .311220_wacko3.gif  فکر کنم اگه کلید یه صندوقچه پر از طلا رو بهش می‌دادن اینقدر ذوق نمی‌کرد که حالا داره ذوق می‌کنه.

تازه روز يكشنبه‌اي هم براي خودش مهمون دعوت كرده بود . به راننده سرويس گفته بود من با مامانم هماهنگ كردم سارينا امروز بياد خونه ما.

 

 

 پنجشنبه گذشته تولد سارينا بود يا همون به قول ترنم ، سارينا رضايي ( دخترعموي خودم ). (هموني كه روز اول مدرسه با ترنم كلي با هم پچ پچ كرده بودن 172821_578321_Laie_91B.gif و معلم از هم جداشون کرده بود.  ) بچه‌ها كلي توی تولد تركوندن و حسابي بهشون خوش گذشت.  ترنم بعد از تولد خودش دیگه حسابی یخش آب شده بود و دیگه احتیاجی به خواهش تمنا نداشت  که بره وسط .

اينم چند تا عكس از تولد سارينا با تم كيتي.

 

 

نیما - سارینا - ترنم - پرهام - مهزیار

 

اينم كادويي كه ترنم براي سارينا خريده بود.

 

 همون روزي كه براي تولد ترنم كادو خريديم ، اينو هم براي سارينا گرفتيم. براي ترنم غذاساز ، مخلوط كن ، قهوه جوش 427619_lotsocoffee.gif و توستر  بود و براي سارينا چرخ خياطي ، ماشين لباسشويي  ، جارو برقي  و اتو  . ترنم روزي هزار بار تصميمش عوض مي‌شد كه اين مال من ... نه نه اون يكي مال من باشه.خیال باطل  ديدم  اگه بخوام بزارم بمونه نهايتا چيزي به سارينا نمي‌رسه.خنثی  توي يه حركت انتحاري يه لحظه كه ست غذاساز رو انتخاب كرد اونو درآوردم و براي سارينا اين يكي رو كادو كردم.از خود راضی  هزار بار با اسباب بازیهای خودش بازی کرده و زیر و روشون کرده ،  هنوزم تا لحظه آخري كه مي‌خواست به سارينا كادو بده مي‌گفت من اين يكي رو مي‌خواستم. قهر حالا اگه همينو براي خودش مي‌زاشتم مي‌گفت اون يكي رو مي‌خواستم. والا به قرعااااااااااان  کلافه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (28)

رضوان مامان رادین
10 مهر 92 22:43
ای جونم عاشق اون عکسش شدم که جلوی دستشویی خوابش برده بود...
کیک تولد سارینا خیلی خوشمل بود...


مرسي رضوان جون.
مامان ایمان جون
11 مهر 92 22:14
آفرین ترنم نازنینم,چقدر قشنگ و خوش خط و یک اندازه نوشتی .ایشالا همیشه چک بانکی بگیری !!! البته از هر دو نوعش!!
تولد سارینا جون هم مبارک باشه,صد سال به این سالها


وااااااااااي چك بانكي. به خدا منم از اين چكهاي بانكي دوست دارم.
مامان پارسا و پوریا
12 مهر 92 0:25
جـــــــــانم
از این بیدار کردنا که نگو!!! دقیقا همینطوره که میگی! کــــاملا درکت میکنم
تولد سارینا هم مبارک
مخشا شم تمییزو مرتب نوشته بود
جریان کیلیتشم با مزه بود
همینا دیگه


خودت ديگه بهتر از من مي‌دوني اين قضيه بيدار كردن چه پروژ‌اي هست براي خودش.
عاطفه
12 مهر 92 21:23
قربونش بشم انقدر ناز داره ! چقدرم این لباس مدرسه بهش میاد.
مشقاشو چه قشنگ نوشته واقعا" هزار آفرین داره. آفریم گل دختر
ماشالله چه بزرگ شده که میتونه خدش تنهایی بمونه تا مامان از سرکار بیاد. راستی چرا خب هردو رو به ترنم جونم ندادی ؟ واسه سارینا یه چیز دیگه میخریدی اصلا" ! جهازش و نصفه گذاشتی !


واقعا جهازش ناقص شده. ولي بهش قول دادم اگه توي مدرسه كارت امتياز بگيره و امتيازش بالا بره براش يخچال و گاز و .... هم بگيرم. ديگه بايد يواش يواش جهازش رو كامل كنم خواهر.
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مهر 92 14:22
الاهی من فدات بشم چه ناز خوابیدی عزیزم
قربونت بشم چقد خوابش میاد که اون جلو دستشوئی هم خوابش برده
افرین عزیزم خیلی خوش خط نوشتی
سارینا جون تولدت مبارک
http://www.beytoote.com/images/stories/housekeeping/hhh55.jpg
اینم هدیه ما برا تولد دوست عزیز ترنم خوشگلم
دوستت داریم عزیزم


ممنون از اين همه مهربوني شما.
بابای آمیتیس
13 مهر 92 21:24
سلام
از احوال پرسی شما ممنونیم آمیتیس خانم از بیمارستان یکی دو روزی هست مرخص شده دیگه از این به بعد باید مراقبش باشم هفته ای یک بار باید تحت کنترل باشه خالش بازم ممنون


ما هميشه براي سلامتي آميتيس عزيزمون دعا مي‌كنيم.
مامان کوروش
14 مهر 92 8:25
فدات بشم ببین چه جوری خوابیده جلوی در دستشویی فرصت رو غنیمت شمرده داستانی شده این اول مهر هم واسه ما ها


اين ديگه داستان نيست ، سرياله عزيزم.
مامان کوروش
14 مهر 92 8:27
افرین به این دختر ناز که خودش لباساشو میپوشه خیلی نازی ترنم جون
اینم یه افرین به خاطر گرفتن امتیازی که گرفتی عزیزم


مرسي خاله مهربون.
مامان کوروش
14 مهر 92 8:28
سارینا جون تولدت مبارک عزیزم ترنم گلم هم مثل همیشه خانم و خوشگل امیدوارم عزیزم همیشه شاد و سلامت باشی گلم


ممنون عزيزم.
❤دو نیمه قلبم❤
14 مهر 92 18:43
سلام لیلا جون خوبی
چه پست باحالی گذاشتی عزیزم
وااااااااااااای عاشق اون قسمتی شدم که بیدار چسبیده و خوابیده و ماشالله به اون عکسش که آماده و شیک برای رفتن به مدرسه شده


اگه برنامه هر روزت اين باشه ديگه به نظرت باحال نمياد
❤دو نیمه قلبم❤
14 مهر 92 18:44
شما همیشه اونطوری اخمو و جدی میری سرکار؟؟؟

یه نیگا به اون شکلک بنداز

بهش کلید دادی استقلال پیدا کرده این حس خوشحالش کرده



واقعا" چرا روزی که مدرسه ندارن زود بیدار میشن؟؟؟




آخه بعد از اين همه كلنجار رفتن كه نمي‌شه اينجوري رفت سر كار به خدا اين شكلي نمي‌شم جاي شكرش باقيه.


❤دو نیمه قلبم❤
14 مهر 92 18:45
تولد سارینا جون مبارک.چه کاوی خوشگلی
همووووووون این بچه ها هر چی که داشته باشن باز میگن اینو میخواستم اونو میخواستم
ایشالله همیشه خوش باشن همین کافیه برای ما


آره به خدا . آخرشم ترنم منظورش همين بود كه هر دو رو داشته باشه.
مامان امیرناز
15 مهر 92 8:39
سلام نازنینم افرین به این دختر گل که اینهمه خوش خط مینویشه حسابی حسودیمان شد پسرک ما تا دلتان بخواهد بد خط است ببوس صورت ماهش و


شما هم زياد سخت نگير . خوب پسر بچه‌ها كمي بازيگوش ترن. امير عزيز هم مطمئنا خوب مي‌نويسه.
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 مهر 92 16:18
مامان من برا اینجا کامنت گذاشتم نیومده


الان اومده كامنتتون.
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 مهر 92 16:26
الاهی فدات بشم این چه طرز خوابیدنه
عزیزم خیلی زیبا نوشتی
تولد سارینا جون دوست جونی ترنم جون مبارک اینم هدیه من به سارینا جون

http://www.beytoote.com/images/stories/housekeeping/hhh55.jpg


ممنون از هديه زيباي شما.
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 مهر 92 23:27
مامان الان حرم بودیم دستم که به ضریح خورد یاد الناز جونم افتادم که نی نی می خواد و یاد همکار عزیزتون بهاره خانم افتادم براش خیلی دعا کردم ارزو می کنم سلامتیش و زود به دست بیاره


ممنون عزيزم. واقعا ازت ممنونم كه يادت مونده.
مامان پارسا
16 مهر 92 14:15
تولد سارينا جون و همين طور روز كودك مبارك


مرسي عزيزم.
مامان پريسا خانوم
16 مهر 92 16:03
سلام عزيزم نوشته هات منو ياد مدرسه رفتن خودم و دوران كودكي خودم انداخت چه دوراني بود خيلي خوبه كه اينجا براش ثبت ميشه بزرگ شه حتما خيلي خوشش مياد


واقعا اگر الان ما هم اين وقايع برامون ثبت شده بود چقدر لذت مي‌برديم از خوندنشون.
مامان تارا
16 مهر 92 17:53
بچه ها زیباترین شعری که من

خوانده ام، لبخند زیبای شماست

روزت مبارک عزیزم


ممنون گلم . براي تارا هم مبارك باشه.
مامان تارا
16 مهر 92 18:05
عزیزم چه ناز خوابیده



وااااااااااااااااااااا ترنم جان ایستاده میخوابی؟؟؟؟؟؟؟؟



چه ژست قشنگی جیگرتو گلم



ههههههههه واقعا با همین قیافه میری سرکار؟/؟؟ همه وسایلت هم که داره از تو کیف میریزه



چه دفتر مشق مرتب و چه دست خط قشنگی آفرین



تولد سارینا جون هم مبارک

خوب مامانی دخترمون دیگه برای خودش خانومی شده و میتونه مهمون دعوت کنه




در مورد سركار كه چي بگم آخه.


خاله شیدا و روشا
18 مهر 92 18:47
سلام
الهی فداش شم که واسه کلید خونه اینقدر ذوق و شوق داره
دقیقا مشق های این دوره زمونه خیلی کم شده,همه اش یه صفحه مشق بهشون میدن,اینم که شیی ما رو میکشه تا بنویسه,هی باید بگیم بنویس بنویس تا یده دونه بنویسه


به خدا دوره ما اصلا از اینخبرا نبود خودمون یه عالمه مشق می نوشتیم و هیچ کس هم نمی گفت اصلا مشق داری یا نه؟
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
20 مهر 92 2:03
تیک ِ حاضری ِ من رو بزنید...

من بعداً باز هم میام...






زدم . کجایی پس؟؟؟؟؟
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
20 مهر 92 12:34
چقدر داستان از خواب بیدار شدنش تا موقعی که موتورش روشن میشه باحال تعریف کرده بودی لیلا جوووون کلی کیف کردم...

پخخخخ... پتو پیچ، چرت، جلو در دستشویی

ههه، یادم افتاد به همسری خودم که روزهای جمعه هم ساعت 7 بیدار میشه و دیگه خوابش نمیبره.

اووووووخییییی...الهییییییی..مشق هاشو ببین!

آره دیگهههههه... کلید خونه رو داشتن خیییییلی لذت بخشه... یه حس ِ استقلال به آدم میده شدددددددددددید منم چشیدم این طعم رو .

واااااااای... تیپ ِتولدیشو برم من... من عاشق ِ رنگ های متضادم... مثه همین سفید مشکی لباس ترنم جون...

چه کیک ِ بانمکی تولد سارینا مبارکککککککک


هههههههههههه حرکت انتحاری رو! خییییییییلی باحال بود!

وای وای وای... این دخملی ها حسسسسسسابی شیطونن و البته یه کم حسادت میکنن..

در هر صورت مبارک ِ هردوتاییشون باشه.


عزززززیززززم همیشه از خوندن کامنت هات لذت میبرم. بهترینی. ممنون از این همه خوبی و توجه شما.
مامان آینده یه فسقلی
21 مهر 92 2:00
سلام گلم.

تلگرافتو چک کن و هر وقت، وقت داشتی، بیا مطلب رمز دارم رو بخون.


اومددددددددم.
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
21 مهر 92 13:38
لیلا جونم دیشب یه سری در و دل ها رو داشتم و نوشتم، و الان با کامنت چند تایی از دوستان تونستم نتیجه بگیرم.
ببخشیدمجبور شدم و ببخشید که شما نتونستی ببینی.
خدا رو شکر مشکل حل شد.


خدا رو شکر که مشکل حل شد. ولی من پستت رو خوندم. چون اینترنتم قطع شد اون موقع نتونستم کامنت بزارم. بعدا برات خصوصی کامنت گذاشتم.
مامان پارسا
27 مهر 92 11:59
آخي چقدر ناز خوابيده دست خطشم كه حرف نداره لباسهاي مدرسشم كه خودش ميپوشه آفرين خانومي شده واسه خودش


ممنون خاله نازنين.
مامان رقیه
11 آبان 92 11:09
عزیزکمممممممممممممممم


قربونت.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد