ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 9 روز سن داره

ترنم بهارم

جشن اسم ترنم

دختر گلم امروز جشن اسمش رو گرفت. البته اگر به ما بود كه خيلي زودتر از اينها اسم ترنم رو خونده بودن ، ولي معلمشون مي‌گفت ترنم تشديد داره و تا درس تشديد رو نخونن نمي‌تونيم جشن اسمش رو بگيريم.   بالاخره تشديد رو هم خوندن و امروز توي كلاس جشن اسم ترنم رو گرفتن.  اينم كادوهايي كه براي بچه‌ها گرفتيم.        براي معلمشون هم سكه پارسيان و شكلات برديم ، و رسما به خاطر اين همه زحمتي كه براي بچه‌ها مي‌كشه ازش تشكر كرديم.     و امااااااااااااااا ... ترنم خانم از امروز به مدت 20 روز تعطيل شد. خوش به حال معلمها.....  عيد نوشت : ديگه تق...
24 اسفند 1392

بازم دندونپزشكي

دوباره ديروز بابايي ترنم رو برد دندونپزشكي. بازم دو تا دندون براش پر كرديم و 525 هزار تومن هزينه داديم.  واقعا خدا به دادمون برسه از اين هزينه‌هاي سرسام آور.    آخه اونوقت انگيزه مي‌مونه براي آدم واسه آوردن بچه دوم؟؟؟    با اينكه ترنم از بچگي اصلا طرف قند و شيريني نمي‌رفت و الان هم تقريبا هر شب مسواك مي‌زنه  ، ولي نمي‌دونم چرا اينقدر دندونهاش مشكل پيدا ميكنه. اين پنجمين دندوني بود كه پر مي‌كرد . هر چند يكسري‌ مي‌گن اين دندونهاي شيري ميفته و نبايد اينقدر هزينه كنيد و فقط اونا رو بكشيد ، ولي مگه مي‌شه....   گلم نوشتن اين گلايه‌ها شا...
16 اسفند 1392

كاردستي با وسايل دورريختني

يكي از كارهاي اين چند روزمون توي اين گير و دار خونه تكوني كاردستي درست كردن بود. اونم با وسايل دورريختني.  حاصل كارمون هم شد اين كاردستي كه با سي‌دي‌ و مقوا كرم درست كرديم ، با ته شيشه نوشابه و چوب هم گل ساختيم و با مقوا و ني هم خورشيد رو درست كرديم.        خونه تكوني نوشت : ديروز در يك حركت خودجوش بابايي كتابخونه رو تميز كرد و جزوه‌ها و كتابهاي اضافه رو از تو كتابخونه برداشت كه شد سه تا كارتون كه اونها رو بزاره تو انباري.   ولي همچنان كتابخونه پره.  من موندم اينا چطوري تو اين كتابخونه جا شده بوده.  البته اين حالت تعجبم بعد از تميز كردن كمدها و كشوها چندي...
7 اسفند 1392

اولين كارنامه دخترم

دختر گلم اولين كارنامه زندگيشون رو آورد. عشق ماماني چزء بهترينهاست و همه نمره‌هاش  " خيلي خوب " بود.  دختر نازنينم خوشحالم از اينكه هميشه خيلي خوبي و هميشه بهتريني.  فقط خدا مي‌دونه كه چقدر دوستت  دارم و چقدر بابت داشتنت از خود_خدا سپاسگزارم.  نفس بابايي به محض اينكه با كارنامه به خونه اومد به بابايي زنگ زد و ازش خواست كه زودتر به خونه بياد . بابايي هم براي دختر يكي يه دونش شيريني خريد. تا اولين موفقيت درسي گل دختر رو جشن بگيره.  دختر گلم مي‌دونم كه تو هم مثل همه دخترهاي ديگه لبخند خدايي و اين لبخند خدا امروز ، خنده و شادي رو به خونه ما آورد .      ...
3 اسفند 1392

از تهران برگشتيم

      ما از خريد برگشتيم .  شنيديد كه مي‌گن " به هواي بچه ، ننه مي‌خوره كلوچه " قضيه ما هم شده بود دقيقا مصداق همين ضرب المثل. رفتيم كه براي ترنم خريد كنيم ولي بيشتر خودم خريد كردم تا ترنم. رفتيم كه مثلا از حراجي‌هاي فصلي خريد كنيم. از اونجايي كه هنوز هوا خيلي گرم نشده و امسال سرما زياد بود انگار اكثر مغازه‌ها هنوز به اميد سرماي بيشتر بودن و قصد نداشتن كه اجناسشون رو حراج كنن.  خيلي كم به حراجي‌ها رسيديم. امسال برعكس سالهاي قبل ديرتر شروع شده بود. قصد داشتم براي ترنم بوت و پالتو بخرم اما متاسفانه به قيمتهاي نجومي كه نگاه مي‌كردم سرم گيج مي‌رفت. برعكس قب...
28 بهمن 1392

بازم برف و تعطيلي و آدم برفي

      اين هفته هم روزهاي شهرمون برفي بود ، و البته خيلي خيلي سرد.  ترنم از روز سه شنبه تعطيل بود. دو روزي از اين تعطيلات خونه مامان جون و در كنار رها و دايي‌ها حسابي بهش خوش گذشت. اين عكسها هم نتيجه اين چند رو تعطيلي و برف‌بازي ترنم و آدم برفي درست كردن تو حياط خونه مامان جون....             ترنم نوشت : بعد از چند روزي كه از ديدن محمد جواد گذشته يه روز ترنم بهم گفت :  مامان تو  منو مي‌بري ني‌ني‌هاي مردم رو ببينم اونوقت نمي‌گي من دلم آب مي‌شه؟؟؟؟ منم تو اون حالت كلا داشتم سوت مي‌زدم. ...
25 بهمن 1392

بازم تعطيلي اما اين بار......

سلام دوستاي گلم. بازم بچه‌ها تو اين شهر از روز يكشنبه تعطيل شدن اما اين بار نه به خاطر سرما بلكه به خاطر آلودگي هوا....  خدا به دادمون برسه از اين همه آلودگي.  اينقدر هوا آلوده است كه وقتي بيرون مي‌ري نفس كم مياري.  يه هاله از آلودگي روي سطح شهر رو گرفته   ، ته گلوت يه مزه گس رو حس مي‌كني ، فكر مي‌كني كه توي گلوت داره مي‌سوزه.  آخه اين بچه‌ها چه گناهي دارن كه بايد تو اين هوا نفس بكشن ؟؟؟؟؟؟  از امروز عصر داريم مي‌ريم تهران. تا 4 روز ديگه . اگر بتونم مي‌خوام لباسهاي عيد ترنم رو براش بخرم.     ...
21 بهمن 1392

منطق ترنمي

      ششم بهمن ، خدا به دختر خاله‌ام يه پسر ناز و كوچولو داده به اسم محمد جواد.  يه پسر دوست داشتني ، اما فاطمه ( خواهر محمد جواد ) كه يكسالي از ترنم كوچيكتره الان كه براش رقيب پيدا شده تو خونه ،‌ حسابي شاكيه و تو خونه راه مي‌ره و مي‌گه من كه ني ني پسر نمي‌خواستم ، مامان ببر پسش بده . گاهي هم مي‌گه چقدر اين بچه زشته  ، خدا كنه كه بميره.  اون روزي كه براي ديدن محمدجواد رفته بوديم ، ترنم كه شاهد اين واكنشهاي فاطمه بود يواشكي به من گفت  : " مي‌خوام به فاطمه بگم داداشت گناه داره ، چرا اين حرفها رو بهش مي‌زني.  اگه داداشت بزرگتر از تو بود و تو ك...
13 بهمن 1392

جشنواره غذاي سالم

      روز دوشنبه گذشته اعلام كرده بودن كه جشنواره غذاي سالم برگزار مي‌شه.   منم كلي فكر كردم و كلي اين طرف و اونطرف كردم تا ببينم چه غذاهايي سالمه تا براي ترنم بزارم. معلمشون عنوان كرده بود كه بايد فقط به اندازه خود بچه‌ها غذا براشون بزاريم و ما هم بعد از كلي فسفر سوزوندن توي يه جا غذايي براي ترنم عدس پلو ، قورمه سبزي ، نون پنير گردو و ميگو گذاشتيم و با يك شيشه كوچولو دوغ داديم برد.  و تو فكر و خيال خودمون كلي زحمت كشيده بوديم. اما ترنم كه از مدرسه اومد كلي خط بطلان كشيد به اين فكر و خيالهاي كذايي ما .  كلي غر زد كه دوستام ماماناشون براشون غذاها رو آوردن.  يكي از دوستام سالاد الويه ب...
7 بهمن 1392

وبلاگمون يك ساله شد....

      درست يك سال پيش تو همچين روزايي تصميم گرفتيم يه دفترچه خاطرات براي فرشته كوچولوي خونمون درست كنيم ، كه كمي با دفترچه خاطرات ديگه فرق داشت ، آخه توي اين يك سال اين دفترچه خاطرات پر شد از لينك ، لينكهايي كه هر كدوم مثل يه ريسمان نامرئي ما رو پيوند زدن به دوستان مهربون دنياي مجازيمون. توي اين يك سال تا الان 92 تا پست داشتيم ، پستهاي تلخ و شيريني كه هر كدوم از اونها پر شدن از كامنت‌هاي پر مهر و محبت شما دوستان. دوستان عزيزي كه توي اين دنياي مجازي هميشه محبتهاي حقيقي‌تون برامون مسلّم بود. خاطرات همديگه‌ رو خونديم ، با غصه‌هاي همديگه غصه‌دار شديم و با شاديهاي همديگه شاد شديم. ممنونم...
28 دی 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد