ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ترنم بهارم

نامه ترنم به خدا

به نام خالق هستي ترنم گودرزي من با نام تو شروع مي‌كنم اي خدا تو را دوست دارم  من نوري درخشان دارم  و اي خدا خيلي دوستت دارم براي جوجه‌هايم آرزوي موفقيت مي‌كنم گريه نكن ، قم قم ( غم غم ) نكن بي من اگر آنها را ديدي به من خبر بده گريه نكن زار زار مثل قم (غم ) آن‌ها تو به آن‌ها همچي ( همه چيز ) دادي  خيلي آن‌ها را دوست داشتن ( داشتم ) ولي من تو را به آنها نشان مي‌دهم از آسمان به زمين قتره قتره ( قطره قطره ) باران مي‌بارد باران قم ( غم ) ، باران مي‌بارد       پي نوشت : نمي‌دونم چرا يهو ياد جوجه‌هاش افتا...
30 خرداد 1393

جشن روز معلم

ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است،  و ماندگار شدن برای یک عمر؛ سلام بر معلمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...   براي جشن روز معلم ،  مادرها هماهنگ كرده بودن و هر نفر 50 هزار تومن پول داده بود و مادر يكي از بچه‌ها (ريحانه) قبول زحمت كرده بود و براي خانم نجبايي 4 تا ربع سكه خريده بود. البته يه آش خوشمزه هم پخته بود كه حسابيييي مزه داد.      ترنم و سارينا در حالي كه نقاشي‌هايي كه به مناسبت روز معلم براي خانم نجبايي كشيدن در دست دارن.         ترنم و سارينا در حال خوردن آش. ...
17 ارديبهشت 1393

عكسهاي بهاري

    روزهاي بهاري ما هم داره مي‌گذره و از امروز مي‌خوام ترنم رو كلاس اسكيت ثبت نام كنم. البته خودش بيشتر دوست داشت كه كلاس باله بره ، ولي به خاطر ساعت كلاسهاش فعلا نمي‌تونم ثبت نامش كنم و به همين اسكيت هم رضايت داده. براي كلاس نقاشي هم همين روزا اقدام مي‌كنم و اسمش رو مي‌نويسم.  تا جايي كه وقت اجازه بده با هم پارك مي‌ريم و علاوه بر وسايل بازي سوار چرخ و فلك مي‌شه. ( يادش به خير وقتي بچه بوديم چقدر منتظر مي‌مونديم تا يكي از اين چرخ و فلكي‌ها از كوچه‌مون رد بشه تا بتونيم كمي سوار بشيم.   كمبود امكانات بود اون موقع‌ها.   فوقش در سال شايد سه يا...
3 ارديبهشت 1393

تعطيلات نوروز 93 خود را چگونه گذرانده‌ايد؟

      امسال از جمله معدود سالهايي بود كه ما به مسافرت نرفتيم و كلا ميزبان بوديم. از روز 29 اسفند از سيرجان مهمان داشتيم. مهموناي عزيزي كه با تا 6 فروردين كنارمون بودن و البته بيشتر روزها به شهرهاي اطراف مي‌رفتن و غروب برمي‌گشتن. روز اول فروردين دوستان سيرجاني رو به باغ وحش ، تالاب ميقان ، موزه چهارفصل ، موزه مفاخر و موزه صنايع دستي برديم. و البته براي ناهار هم آش مخصوص روز عيد كه اكثر اراكي‌ها مي‌پزند ( آش جو ) رو خوردند و خيلي خوششون اومد. ترنم هم حسابي اين چند روز با آيلا و نورا بازي كرد .     ترنم و آيلا در باغ وحش       ترنم ، آي...
23 فروردين 1393

جشن اسم ترنم

دختر گلم امروز جشن اسمش رو گرفت. البته اگر به ما بود كه خيلي زودتر از اينها اسم ترنم رو خونده بودن ، ولي معلمشون مي‌گفت ترنم تشديد داره و تا درس تشديد رو نخونن نمي‌تونيم جشن اسمش رو بگيريم.   بالاخره تشديد رو هم خوندن و امروز توي كلاس جشن اسم ترنم رو گرفتن.  اينم كادوهايي كه براي بچه‌ها گرفتيم.        براي معلمشون هم سكه پارسيان و شكلات برديم ، و رسما به خاطر اين همه زحمتي كه براي بچه‌ها مي‌كشه ازش تشكر كرديم.     و امااااااااااااااا ... ترنم خانم از امروز به مدت 20 روز تعطيل شد. خوش به حال معلمها.....  عيد نوشت : ديگه تق...
24 اسفند 1392

بازم دندونپزشكي

دوباره ديروز بابايي ترنم رو برد دندونپزشكي. بازم دو تا دندون براش پر كرديم و 525 هزار تومن هزينه داديم.  واقعا خدا به دادمون برسه از اين هزينه‌هاي سرسام آور.    آخه اونوقت انگيزه مي‌مونه براي آدم واسه آوردن بچه دوم؟؟؟    با اينكه ترنم از بچگي اصلا طرف قند و شيريني نمي‌رفت و الان هم تقريبا هر شب مسواك مي‌زنه  ، ولي نمي‌دونم چرا اينقدر دندونهاش مشكل پيدا ميكنه. اين پنجمين دندوني بود كه پر مي‌كرد . هر چند يكسري‌ مي‌گن اين دندونهاي شيري ميفته و نبايد اينقدر هزينه كنيد و فقط اونا رو بكشيد ، ولي مگه مي‌شه....   گلم نوشتن اين گلايه‌ها شا...
16 اسفند 1392

كاردستي با وسايل دورريختني

يكي از كارهاي اين چند روزمون توي اين گير و دار خونه تكوني كاردستي درست كردن بود. اونم با وسايل دورريختني.  حاصل كارمون هم شد اين كاردستي كه با سي‌دي‌ و مقوا كرم درست كرديم ، با ته شيشه نوشابه و چوب هم گل ساختيم و با مقوا و ني هم خورشيد رو درست كرديم.        خونه تكوني نوشت : ديروز در يك حركت خودجوش بابايي كتابخونه رو تميز كرد و جزوه‌ها و كتابهاي اضافه رو از تو كتابخونه برداشت كه شد سه تا كارتون كه اونها رو بزاره تو انباري.   ولي همچنان كتابخونه پره.  من موندم اينا چطوري تو اين كتابخونه جا شده بوده.  البته اين حالت تعجبم بعد از تميز كردن كمدها و كشوها چندي...
7 اسفند 1392

اولين كارنامه دخترم

دختر گلم اولين كارنامه زندگيشون رو آورد. عشق ماماني چزء بهترينهاست و همه نمره‌هاش  " خيلي خوب " بود.  دختر نازنينم خوشحالم از اينكه هميشه خيلي خوبي و هميشه بهتريني.  فقط خدا مي‌دونه كه چقدر دوستت  دارم و چقدر بابت داشتنت از خود_خدا سپاسگزارم.  نفس بابايي به محض اينكه با كارنامه به خونه اومد به بابايي زنگ زد و ازش خواست كه زودتر به خونه بياد . بابايي هم براي دختر يكي يه دونش شيريني خريد. تا اولين موفقيت درسي گل دختر رو جشن بگيره.  دختر گلم مي‌دونم كه تو هم مثل همه دخترهاي ديگه لبخند خدايي و اين لبخند خدا امروز ، خنده و شادي رو به خونه ما آورد .      ...
3 اسفند 1392

از تهران برگشتيم

      ما از خريد برگشتيم .  شنيديد كه مي‌گن " به هواي بچه ، ننه مي‌خوره كلوچه " قضيه ما هم شده بود دقيقا مصداق همين ضرب المثل. رفتيم كه براي ترنم خريد كنيم ولي بيشتر خودم خريد كردم تا ترنم. رفتيم كه مثلا از حراجي‌هاي فصلي خريد كنيم. از اونجايي كه هنوز هوا خيلي گرم نشده و امسال سرما زياد بود انگار اكثر مغازه‌ها هنوز به اميد سرماي بيشتر بودن و قصد نداشتن كه اجناسشون رو حراج كنن.  خيلي كم به حراجي‌ها رسيديم. امسال برعكس سالهاي قبل ديرتر شروع شده بود. قصد داشتم براي ترنم بوت و پالتو بخرم اما متاسفانه به قيمتهاي نجومي كه نگاه مي‌كردم سرم گيج مي‌رفت. برعكس قب...
28 بهمن 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد