ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 14 روز سن داره

ترنم بهارم

دلت را بتكان

1391/12/15 8:53
نویسنده : لیلا
421 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

دلت را بتكان

غصه‌هایت که ریخت، تو هم همه را فراموش کن!


دلت را بتکان !

اشتباه‌هایت وقتي افتاد روي زمین!

 بگذار همانجا بماند.

 فقط از لا‌به‌لای اشتباهایت،

یک تجربه را بیرون بکش قاب کن و بزن به دیوار دلت…

 

دلت را محکم‌تر اگر بتکانی تمام کینه‌هایت هم می‌ریزد و تمام آن غم‌های بزرگ و همه حسرت‌ها و آرزوهایت…

 

محکم تر از قبل بتکان
تا این بار همه آن عشق‌های بچه گربه‌ای هم بیفتد!


حالا آرام‌تر،
آرام‌تر بتکان تا خاطره‌هایت نیفتد!
تلخ یا شیرین، چه تفاوت می‌کند؟
خاطره، خاطره است باید باشد، باید بماند…

کافی‌ست؟ نه، هنوز دلت خاک دارد یک تکان دیگر بس است… تکاندی؟! دلت را ببین چقدر تمیز شد… دلت سبک شد؟

حالا این دل جای “او”ست دعوتش کن! این دل مال “او”ست…
همه چیز ریخت از دلت، همه چیز افتاد و حالا تو ماندی و یک دل و یک قاب تجربه، و مشتی خاطره و یک “او”…

 

خانه‌تکانی دلت مبارک!

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

مامان امین از وبلاگ (همه وجودم امین جان)
15 اسفند 91 12:32
به هر کجا که پای می گذاری، عشق را بگستران: اول از همه در خانه خویش ... بگذار هر کسی که پیش تو می آید با روحیه ای بهتر و شادتر حضور یابد. مظهر مهر خداوندی باش، مهر در چهره ات، مهر در چشمانت، مهر در تبسمت و مهر در برخورد گرمت. «مادر ترزا»
یاسمین
15 اسفند 91 15:54
مامانی مطلبت خیلی دلنشین بود اینم برای ترنم جون
مهتاب (مامان خانمی)
15 اسفند 91 16:10
خیلی جالب بود توی این دل پاکت برای منم جا داری
رضوان مامان رادین
16 اسفند 91 17:48
خیلی زیبا بود..
مامان لیلا
18 اسفند 91 6:32
سلام. ممنون که پیش ما اومدید .دختر ناز و شیرین زبانتون رو می بوسم و از داشتن دوستای خوبی مثل شما خوشحالم.
مامان امین از وبلاگ (همه وجودم امین جان)
18 اسفند 91 14:34
سلام مامان لیلا کجایی بابا؟


اومدممممممممممممممم!!
میترا(همکلاسی)
19 اسفند 91 13:48
سلام لیلا جون خوبی خیلی خوشحال شدم دختر قشنگت و دیدم خیلی ناز ماشا اله از وب رادین پیدات کردم خدا دختر خوشگلت و نگه داره خیلی دوست دارم از نزدیک ببینمت از طرف من ترنم جون رو ببوس


مرسي عزيزمممممممممممممممم. ممنون كه به ما سر زدي. پسر گلت چطوره؟؟ از طرف من ببوسش. واقعا خوشحال مي‌شم هم خودت هم پسر نازنينت رو ببينم.بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس
مامان پارسا
19 اسفند 91 14:14
عزیزم مطلبت خیلی قشنگ بود


ممنون ماماني عزيز. البته به مطالب شما كه نمي‌رسه.
نگارین(عروس دلشکسته)
19 اسفند 91 14:28
سلام مهربونم
از اینکه به وبم اومدی خیلی خیلی ممنونم
اگه خواستی بگو تا رمز نوشته هام رو بهت بدم
خدا دختر گلت رو برات حفظ کنه


ممنون عزيزم.
نگارین(عروس دلشکسته)
20 اسفند 91 10:41
خصوصی داری مهربون


مامان آینده یه فسقلی
21 اسفند 91 1:07
sakam golam, kheyli bahal bood




خواهش مي‌كنم عزيزم.
مامان محمد و ساقی
21 اسفند 91 1:30
سلام بسیار زیبا نوشتی دوست عزیز خصوصی
مامان ایمان جون
22 اسفند 91 9:07
مامانی مطلبت خیلی قشتگ بود.خسته نباشی.
یه سوال داشتم


بپرس عزيزم.منتظرممممممممممممممم.
مامان ایمان جون
22 اسفند 91 19:30
سلام سوالم رو فرستادم مثل اینکه وسطای راه یه جایی گیر کرده یا روش نشده بیاد
اشکال نداره دو باره میگم:کد داستان روزانه رو کجا بذارم که بیاد رو صفحه اصلی؟من تو اسکریپتهای اختصاصی میذارم ولی نشونش نمیده.ممنون@};


سلام عزيزم.اتفاقا منم تو همين قسمت گذاشتم. فقط گاهي قالب يكسري از وب لاگها جوريه كه نمي‌دونم چرا بعضي كدها رو نمايش نمي‌ده.
مامان امین از وبلاگ (همه وجودم امین جان)
23 اسفند 91 8:16
سلام مامان لیلا، نمی خوای کارای جدید ترنم جون رو ثبت کنی هر روز میام به وبتون سر می زنم به امید یه پست جدید ولی اینجوری بر می گردم.


قول مي‌دم فردا حتما حتما حتما پست جديدم رو بزارم.
ممنون كه هميشه با محبتهات منو شرمنده مي‌كني.
یاسمین
23 اسفند 91 9:50
مامانی چرا پست جدید نمی ذاری؟ عکس ترنم جون که در پست ثابت گذاشتی خیلی خوشگله مرسی که اومدی
مامان ایمان جون
23 اسفند 91 10:18
ممنوم از راهنماییتون با اجازه لینکتون میکنم.


خواهش مي‌كنم منم شما را لينك كردم عزيزم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد