ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

ترنم بهارم

عروووووووووووسي

1392/5/23 12:33
نویسنده : لیلا
1,154 بازدید
اشتراک گذاری

 

 

 بالاخره عروسي آجي فاطمه شد ( دختر عمه ترنم ).

ترنم كه خيلي ذوق و شوق داشت و كلي با نگار ، مرضيه ، مهديه و فاطمه بهش خوش گذشت.

 موقع رفتن كه با نگار و بابايي و عمو بوديم . آخه زن عمو به خاطر نهال كه خيلي كوچولو هستش نتونست بياد و نگار با باباش اومد.

توي راه كه كلي تو ماشين با نگار بازي كردن و البته هزار بار هم تا اونجا با هم قهر كردن.

و اما تهران ديگه اكيپشون تكميل شد و آتيش مي‌سوزوندن. قهر و آشتي و خنده و بازي و دعوا ، همه چيز براي اين وروجكهاي شيطون بود . و البته بازيهايي كه توي پارك روبروي خونه عمه داشتن.

 و اما براي ما بزرگترها هم همش خنده بود و البته هنر نمايي در هر زمينه‌اي چه در زمينه تزئين جهيزيه عروس، چه در زمينه آشپزي و چه در زمينه .... 

 

 

بچه‌ها دارن بازي مي‌كنن .  مرضيه مي‌گه : بچه‌ها يكي بايد نقش پيش خدمت رو بازي كنه .

نگار  : من مي‌شم پيش خدمت.

ترنم با حالت قهر ميگه: نه خير خودم بايد پيش خدمت بشم.

مرضيه با تعجب ميگه: اصلا مي‌دونيد پيش خدمت چيه ؟شِکـْـلـَکْ هآے خآنومے

ترنم و نگار خيلي عادي: آره ديگه همون نوكر ميشه.

چقدر اين بچه‌هاي ما ايده‌آل فكر مي كننن آخه.

 

 

 

توي بازيهاشون هر كس يه اسم مستعار براي خودش گذاشته بود. مرضيه اسمشو گذاشته بود آرميتا. ترنم  صداش مي‌كرد : " آمريكا " 

 

 

دارن خاله بازي مي‌كنن. نگار ميگه من مي‌خوام دختر مهديه باشم . ترنم هم مي‌گه منم مي‌خوام دختر مهديه باشم. مرضيه مي‌گه پس من چي ؟ يعني من اجاقم كور باشه؟ بچه نداشته باشم؟  نگار ميگه : مرضيه من يه پيشنهاد دارم. فقط ناراحت نشي‌ها. تو بشو پسر مهديه.

 

 

 روز "مادر زن سلام" با وجود سفارشات بسييييار و تاكييدات فراوان ما به اين وروجكها كه زياد سر و صدا نكنيد و آروم بازي كنيد.  حسابي بچه‌ها رعايت كردن و از خجالت ما پيش فاميل داماد دراومدن و هر آنچه هنر نمايي مونده بود و نمونده بود جلوي مهمونا رو كردن ، از جيغ و سر و صدا  و داد و بيداد و شيطوني گرفته تا دعوا.

  خلاصه ما رو جلوي داماد و فاميلشون سرافراز كردن.

حالا مهمونها رفتن بازم پروژه حفظ آبروي اين بچه‌ها ادامه داره . ترنم داره چيغ مي‌زنه. بهش مي‌گم مامان جون بسه ديگه . اينقدر سر و صدا نكن. مي‌گه حالا كه ديگه كسي نيست فقط خودمونيم.Full.gif ( نه كه خيلي هم رعايت كردن و ساكت بودن جلوي مهموناااااااااا.. ) صد البته من خيلي شرمنده شدم از اينكه بهشون تذكر دادم.

 

 

و اما روز آخر :

بچه‌ها :

صاحب خونه :

مامان بچه‌ها :

 به هر حال اين چند روز هم گذشت و لحظه‌هاي خوشي براي همه ما توي ذهنمون موند . دست عمه جون هم درد نكنه كه با وجود اين همه مهمون حسابي شرمنده‌امون كرد.

ان شاا... هميشه براي همه فقط شادي باشه و خوشحالي.

 و اينم عكسهاي عروسي.

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (13)

☆ یاسمین ☆
27 مرداد 92 15:16
همیشه به عروسی و شادی.خدا رو شکر که خاطرهء خوبی براتون شد

ای جانم به این دخترای پر انرژی بخصوص ترنم جونم با اون آمریکا گفتنشهمیشه خوش باشید عزیزم




نزديك بود بحث سياسي بشه. ممنون عزيزم.


☆ یاسمین ☆
27 مرداد 92 15:17
راستی یادم رفت بنویسم،عکسای این خوشگل خانوما خیلی قشنگ شده بخصوص ترنم جونم


مرسي از نگاه قشنگ شما .
عاطفه
27 مرداد 92 16:06
چقدر خندیدم از دست حرفاشون . واقعا" دنیای قشنگی دارن بچه ها ! چقدر همه چی و راحت میگیرن. ایشالله همیشه به شادی باشید


ممنون گلم. ان شاا... هميشه براي همه شادي باشه.
الهه مامان یسنا
27 مرداد 92 17:37
سلام رسیدن به خیر همسایه. همیشه به عروسی و شادی ایشالاه.. وای از بچه ها نگو که حسابی شرمنده امون میکنن وقتی تازه بفهمن که با مهمونت رودربایستی هم داری.چه عکسهای قشنگی به به!!


ما كه حسابي شرمنده شديم. ممنون عزيزم چشمهاتون قشنگ مي‌بينه.
ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
27 مرداد 92 21:27

اول تبریککککککککککککک میگم ... ایشالا خوشبخت بشن ...


از دست شیرین زبونی های این وروجک هاااا ... اون " پسر مهدیه باش " ،خییییییییییییلی باحال بود

آره بابا، این بچه ها الکی قول میدن ... اما حسسسسسابی مهمونی که میرن میترکونن همه چی رو، همه رو، صاحبخونه رو ... فامیل های داماد رو ....

مامانی خیییییییییلی خوشممممم میاد از نوشته هاتون. توشون روح دمیده شده... آدم از خوندنش نه خسته میشه، نه اینجوری:
شکلک هایی هم که میذارین دیگههههه آخرشهههههههه

عکس ها چه خوشگل شدن... ایشالا عروسی ِ خودشووووون


فاميل داماد رو كه حسابي تركوندن ممنون عزيزم كه اين همه بهم لطف داري. مطمئنا كه به نوشته هاي شما نميرسه.
مامان ساقی و محمد
28 مرداد 92 0:12
سلام لیلا جون
عروسی مبارک باشه.ایشالله خوشبخت باشن
یعنی من موندم تو حرف این دخترها
امریکا...اجاق کور...پسر مهدیه
و هر چی هنرمایی جلوی خانواده ی داماد
والا وقتی که فکر میکنم میبینم یه دختر داریم اینه جمع دخترها چه شود؟؟؟؟


فكر كن ، اين همه بچه با هم واقعا چه شود....
مامان محمد و ساقی
28 مرداد 92 0:12
لباس ترنم جان خیلی قشنگه و خیلی بهش میاد


مرسي. چشمهاتون قشنگ مي‌بينه.
مامان امین
28 مرداد 92 15:42
امان از دست این وروجک ها خوشگل خانم بازم که با عکس های قشنگت دل ما رو آب کردی


ماماني آخه دلت كه دخملي مي‌خواد بيار خوووووب.
مامان پارسا و پوریا
28 مرداد 92 18:04
همیشه شاد باشید.جالب بود کارای دخملی
خصوصی گذاشتم.


ممنون عزيزم. همچنين شما.
رضوان مامان رادین
28 مرداد 92 19:37
مُردم از خنده..خیـــــــــــــــلی باحال بود...بچم ترنم خوب دوست داشته پیش خدمت بشه ببینه چطوریهبه آمریکا هم حسابی خندیدم...
میبینم که تند تند میاد تهران و اصلااااااااااا یادی از دوست قدیمیت تو این شهر غریب نمیکنی


تازه اگه يه چيزي بگم كه ديگه ميشي. 2 روزش رو شهرك انديشه بوديم . آخه خونه عروس اونجا بود . البته اينقدر كار داشتيم كه شرمنده‌ات شدم.
مامان تارا
30 مرداد 92 0:24
مبارک مبارک عروسیشون مبارک

ای ول عجب پیش خدمتهای مدرنی!!!
ههههههههههه آمریکا
ای بلا میدونی اجاقم کورباشه یعنی چه!!!
پسر مهدیه!

ای جان چه لیدیهای متشخص و خوش تیپی
شینیونش رو نگاه کن چشم نخوری عزیزم خیلی خوشگل شدی البته بودی خوشگلتر شدی

مي‌بيني رويا جون . نمي دونم اين اصطلاحات رو از كجا ميارن. ديگه گاهي دست ما رو از پشت مي‌بندن. ممنون از لطف شما خاله مهربون و هنرمند.

مامان یاسمن و محمد پارسا
31 مرداد 92 3:53
خیلی نازی خوشگل خانم


ღ مامانِ آینده یه فسقـِــلی ღ
13 شهریور 92 12:13
سلام عزیزم...

اگه علاقمند به " شیمی و دانسته های علم شیمی " هستی، سری به این وبلاگ بزن.

shimiclass.blogfa.com

وبلاگ ِ یکی از دوستای خواهرمه که استاد شیمی هستش و تازه شروع به نوشتن وبلاگ کرده. خوشحال میشه واسش کامنت هم بذاری.

ممنون.


حتما گلم. به روي چشم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد