ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

ترنم بهارم

پائيزانه

1392/8/30 9:14
نویسنده : لیلا
1,219 بازدید
اشتراک گذاری

 

 نایت اسکین

 

 روزهاي پائيزي ما هم مي‌گذره ، مثل همه  .  گاهي هوا سرد و گاهي گرمه.گاهي بارون مياد و گاهي آفتابيه. من كه عاشق اين روزهام  و دلم مي‌خواد بزنم بيرون ولي با وجود اين آلودگي ترجيح مي‌دم بيشتر خونه بمونم. گاهي با خودم مي‌گم كاش مي‌شد از اين شهر رفت  و از آلودگيهاي اون خلاص شد اما نمي‌شه . افسوس

 ترنم هم مشغول درس و مشقه . تا الان حروف " آ ب د م س  " رو ياد گرفته و هر كلمه اي كه با اينها ميشه نوشت رو تمرين مي‌كنه. 

 

 روز شنبه ترنم كه از مدرسه برگشت خونه باهام تماس گرفت به من زنگ بزن كه مامان يسنا منو توي راهرو ديده و گفته كه بيا خونمون. كلي هم اصرار كرد كه اينبار اجازه بده من برم. منم گفتم برو وقتي اومدم ميام سراغت. حالا ساعت 2:15 كه با بابايي رسيديم خونه به محض اينكه اومديم توي راه پله‌ها ترنم گفت مامان يسنا اينا خونه نبودن. در خونه‌مون هم بسته بود نتونستم برم تو خونه. فكر كن از ساعت 1:15 تا 2:15 اين بچه توي راه پله‌ها مونده بود با لباس خونه و بدون كاپشن. تازه كفشهاشو برده تو خونه و شانس آورده بود كه يه جفت از كفشاي من بيرون بود. پاهاشو كرده بود تو كفشهاي من و وايساده بود جلوي در ، تا ما بريم. حالا خوب بود كه اين بچه بيرون نرفته بود و مونده بود توي راه پله‌ها. وقتي ما رو ديد بغض كرد  و كافي بود ما يه حرفي بهش بزنيم تا بغضش بتركه. وقتي بهش گفتم كه كار خوبي كرده همين جا منتظر مونده و جايي نرفته كمي آروم شد و بغضش هم برطرف شد.

تا شب ذهنم درگير بود و همش با خودم فكر مي‌كردم اگر خدايي نكرده اتفاقي براش ميافتاد و يا بچگي مي‌كرد و مي‌رفت جايي من چكار مي‌تونستم بكنم؟ استرس خدايا شكرت. ممنون ازت بابت همه اين خوبيهات  و ممنونم از تو دختر عاقل و فهميده خودم كه منتظر موندي و صبوري كردي. قلب

 روز دوشنبه يعني 27 آبان ترنم از طرف اداره رفت برنامه كودك شبكه آفتاب. گفته بودن بايد دخترها با روسري باشن. كلي روز قبلش با هم رفتيم و گشتيم تا يه روسري با طرح سيندرلا گرفتيم. ترنم خيلي ذوق مي‌كرد و براي خودش توي كلاس كلي تبليغ كرده بود كه حتما توي برنامه كودك منو نگاه كنيد.

هر چند من برنامه‌هاي اين شبكه رو زياد نگاه نميكنم ولي وقتي خوشحالي گل دخترم رو مي‌ديدم ، منم خوشحال بودم.

 

 

 

 

   از ديروز سارينا اومده خونمون تا پيش ترنم باشه. ظهر كه از اداره رفتم خونه مي‌بينم 6 تا كيكي كه توي كابينت بوده و ترنم به اونها لب نمي‌زد و اصلا نگاهشون هم نمي‌كرد ، رو خوردن.تعجب  اين كيكها از اون مدلهايي بود كه ترنم مي‌گفت دوست ندارم.سبز  ولي با اين حال چون با سارينا بود همه رو خورده بودن. ديگه مطمئن شدم با اينكه ترنم بعضي چيزها رو ظاهرا دوست نداره ولي كنار بچه‌ها كه باشه چون اونها مي‌خورن اينم مي‌خوره.  ( بيخود نيست كه بچه‌ام دلش 6 تا خواهر و 6 تا برادر مي‌خواد  نیشخند )  ترنم و سارينا اينقدر بازي كردن Happy DanceYatta و حرف زدن كه ديگه شب هلاك بودن.خمیازه  اين دو روز خيلي بهشون خوش گذشته. حتي تكاليف مدرسه رو هم با هم انجام دادن. 

 تربيت نوشت : اومدم خونه مي‌بينم كلي وسايل ريخته شده تو خونه و ترنم داره براي خودش مي‌چرخه و بازي مي‌كنه.whistling  مي‌گم چرا اينقدر ريخت و پاش كردي؟کلافه آخه چقدر من بيچاره دنبال تو بايد جمع كنم ؟ منتظر مي‌گه : تو خودت منو تربيت كردي كه من اينجوري شدم.زبان من :  تعجب  ترنم : نیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (37)

مامان ایمان جون
30 آبان 92 9:48
الهی,خب وقتی خونه نیستن برای چی میگن:بیا خونه مون ,امان از دست بعضیاااااااااااا عزیزم کاش میگفتی , ما هم این برنامه و ترنم جون رو نگاه میکردیم
لیلا
پاسخ
تقصير اونا هم نبوده عزيزم. اين دو تا وروجك براي خوشون قرار گذاشته بودن. به دور از همه برنامه بزرگترها. اصلا حواسم نبود كه حداقل براي دوستان پيام بزارم تا اگه امكانش هست و فرصت دارن نگاه كنن.
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
30 آبان 92 13:46
اول بگم از اون آیکون ِ شکلک ِ دود ِ سیاه و آلودگی که کلییییی خندیدم خدا روشکر پس! واااای الهیییییی ترنم جونم رفته تو شبکه آفتاب روسریشم خیلی خوشگله هزار ماشششششششالا 6 تا خواهر و 6 تا برادر؟!!!!!!!!!!!!! یعنی واسه خورد و خوراک ِ خودش میخواد؟! لیلا جون، کم کم به فکر باش پس. خبیث هم خودتی! تربیت ِ مامانی رو عشششششششششششششق است ما دهه شصتی ها، اولا که ریخت و پاش نمیکردیم بعدشم وقتی مامانمون میگفت چرا اینجوری کردی؟؟؟؟؟؟ بعد بدو بدو میرفتیم جمع میکردیم بعله، یه همچین ترسوهایی بودیم ماااااااااااااا !
لیلا
پاسخ
آره والا بچه‌ام كلي مشهور شد رفت. من نگفتم خبيث فقط از ته دل دعا كردم خدا بهت سه قلو بده. ايييييييي از ما دهه شصتي‌ها نگو كه دلم كبابه براي خودمون. ما توي مدرسه جرات نداشتيم از جلوي مدير رد بشيم. بچه‌هاي اين دوره زير و بم زندگي مدير و معلم و ناظم رو هم در ميارن.والا به قرعان.
رضوان مامان رادین
1 آذر 92 12:11
ای جونم ترنم خاله مونده بوده تو راهرو...خدا را شکر که شیطون گولش نزده و بیرون از خونه نرفته عروسک کوشولو..
لیلا
پاسخ
واقعا خدا رو شكر.
رضوان مامان رادین
1 آذر 92 12:13
لیلا یعنی اگه منم رادینو بذارم پیش ی بچه همسن و سال خودش غذا خور میشه عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من که از دستش هنگیدم...بدیشم اینه که تا هفت پشت این فامیل و اون فامیل بچه همسن رادین نیست که بخوایم بذاریموشون کنارهمممم
لیلا
پاسخ
فقط يه راه برات مي‌مونه . اينكه خودت به فكر خودت باشي و بچه دوم و ....
رضوان مامان رادین
1 آذر 92 12:14
وایییییییییییییی که چقدر به قسمت تربیت نوشتت خندیدم... ترنم خاله راست میگه والااااااااااا خب بچه را درست تربیت میکردی لیلاااااااااااااااا
لیلا
پاسخ
رضوان تو ديگه چرا؟ قضيه تميز كردن و دستمال كشي گاز و...
مامان کوروش
2 آذر 92 9:25
سلام لیلا جون روزهای پاییزیتون خوش آلودگی کرده ما رو نا خوش عجب شعری گفتم پاییز و زمستون هم پاییز وزمستونهای قدیم اون روزها که میرفتیم مدرسه چه برفی میومد تا زانو تو برف بودیم چه مزه ای میداد حالا دریغ از یه ذره برف هر چی پارسال منتظر شدیم بریم پیست اسکی نشد که نشد برف نیومد که بریم این از روزگار ما
لیلا
پاسخ
بابااااااا شاعر يادش به خير . اگه برف تا زير گردنمون نمي‌يومد تعطيلمون نمي‌كردن .
مامان کوروش
2 آذر 92 9:28
فدات بشم ترنم گلم دختر عاقلم خوبه نرفته بیرون ترنم گل که میگن اینه دیگه مشهور شدی رفت ترنم جون کاش میدونستم چه روزیه نگاهت میکردیم فدات بشم که انقدر خانم نشستی این چه بچه تربیت کردنیه خوب فداشون بشم با این زبون شیرینی که دارن
لیلا
پاسخ
آره به خدا . منم از اين خوشحالم كه بچگي نكرد. اصلا حواسم نبود حداقل براي شما همشهريها پيام بزارم كه اگه وقت كردين نگاه كنين.
مامان پارسا
2 آذر 92 12:23
امون از حاضر جوابي بچه هاي اين دوره زمونه
لیلا
پاسخ
اماااااااااااااااان
مامان پارسا و پوریا
2 آذر 92 21:20
اصولا بچه ها با هم که باشن همه چیز میخورن. واسه همین بود که ما بچگیمون لوس نبودیمو همه چیز میخوردیم. اگه میخواستیم ناز کنیم هیچی بهمون نمیرسید!
لیلا
پاسخ
آره به خدا. اگه دير مي‌جنبيديم گرسنه مي‌مونديم. ناز كردنمون هم خريدار نداشت .
مامان پارسا و پوریا
2 آذر 92 21:21
واااااااااای!!!!!!!! این تربیت نوشته خیلی باحال بود متوجه شدی که دیگه نباید بهش اعتراض کنی؟
لیلا
پاسخ
با اين تربيت كردنمون . والاااا به خدا.
مامان ترنم
3 آذر 92 9:28
سلام عزیزم ماشالا چه دخمل نازی هم هستی خدا برای پدر مادرت حفظت کنه دخمل من هم هم اسم دخمل شماست خوشحال می شم با هم تبادل لینک داشته باشی
لیلا
پاسخ
مرسي كه به ما سر زديد. من شما رو لينك كردم عزيزم.
رضوان مامان رادین
3 آذر 92 11:43
میبینم که ترنم مشهور شده تلویزیون اراک هم نشونش میده دخملیمونو
لیلا
پاسخ
اين بچه ديگه رفت تو تلويزيون مشهور شد. ديه خلاص.
رضوان مامان رادین
3 آذر 92 11:43
آره فریسا اسم خوشملیه...اما یکم شبیه پریسا نیست احیانا
لیلا
پاسخ
آره اتفاقا. ولي خوب خودمونيم سروين قشنگتره.
مامان امیرناز
3 آذر 92 12:24
سلام عزیزم امان از این بچه ها مگه میشه بهشون چیزی گفت هزار تا جواب می دن ما هم بچه بودیم دبگه ... ببوس این فرشته بامزه رو
لیلا
پاسخ
بعضي وقتا ما بزرگترها جلوشون كم مياريم به خدا.
رضوان مامان رادین
3 آذر 92 21:40
ولی قضیه تمیزی گازووووووووو یادم رفته بودددددد هر موقع گازمونو میبینم یاد تو میافتم...میگم اگه الان لیلا اینجا بود چقدر حرص میخورد
لیلا
پاسخ
خوب عزيزم تميز كن اون گازت رو. پاشو همين الان با سيم و دستمال بيفت به جون گازت.
مامان یاسمن و محمد پارسا
4 آذر 92 9:08
درست مامان منم معتقدم بچه ها باهم خوب می خورند اما تنها که باشند احساس می کنند باید لج کنند
لیلا
پاسخ
آره به خدا . وقتي تنها هستن آدمو كلافه مي‌كنن تا دو تا لقمه بخورن.
مامان یاسمن و محمد پارسا
4 آذر 92 9:10
ترنم جونم همیشه خوش باشی و سلامت الاهی من فدای اون استدلالت بشم
لیلا
پاسخ
مامان ترنم
5 آذر 92 8:49
سلام، با اجازتون لينكتان كردم
لیلا
پاسخ
منم شما رو لينك كردم عزيزم.
فهیمه
5 آذر 92 11:55
سلام لیلا جون. خوب هستید. دلم برا این دختر زیبارو تنگ شده بود. آفرین به این گل دختر زیبا و عاقل
لیلا
پاسخ
دل ما هم براي شما خيييليييي تنگ شده بود.
ღ مامان ِ آینده یه فسقِـلی ღ
5 آذر 92 19:07
اگه دوست داری، دوباره بیا و توپک هویجی ِ من رو هم ببین!
لیلا
پاسخ
بازم اين شكلي شدم
آمیتیس
6 آذر 92 18:14
عجب کلوزاپی داره این دختر جون میده واسه بازیگری و مجری گری تو ماهوره بدرست نشونش دادن جهانی شده دخترتون ماشالله
لیلا
پاسخ
ممنون از محبتتون.
الهه مامان یسنا
7 آذر 92 10:35
سلام لیلا جون وای که چقدر من ناراحت شدم وقتی فهمیدم این اتفاق افتاده.. اونروز من با یسنا ترنم رو توی پله ها دیدیم و بهش گفتم میخوای بیای خونمون؟ اونم گفت نه!!! منم چون یسنا بداز ظهرش کلاس زبان داشت و ناهارش رو مهد خورده بود وقتی رسیدیم خونه یسنا رو بردم حمام .احتمالا همون موقع اومده بوده پشت در خونمون که من متوجه نشدم ولی در عجبم بعدش که یسنا رو از حموم اوردم خیلی سر و صدا کرد و چون کلاس داشت دیگه نخوابید یعنی صدای ما رو نشنیده که دوباره بیاد دم در!؟؟ به خدا اینقدر اونشبی که بابای ترنم این قضیه رو تعریف کرد ناراحت شدم که نگو! به هرحال شرمنده شما شدیم حسابی ببخش بانو
لیلا
پاسخ
خواهش مي‌كنم عزيزم. تقصير كسي نيست . هميشه به ترنم سفارش مي‌كنم كليد با خودش برداره. ولي اونروز از ذوقش يادش رفته بود.
خاله شیدا و روشا
8 آذر 92 22:22
واقعا به خیر گذشت که از خونه بیرون نرفته الهی فداش شم چه حاضر جوابیه
لیلا
پاسخ
ممنون عزيزم.
مامان نازنین جون
10 آذر 92 13:32
سلام گلم....ماشا الله چه دختر نازی دارین؟ خدا برای شما حفظش کنه.....خوشحال میشم با هم تبادل لینک داشته باشیم
لیلا
پاسخ
حتما عزيزم.
مامان یاسمن و محمد پارسا
10 آذر 92 13:56
خصوصی مامان
لیلا
پاسخ
اومدممممممم ...........
★ مامان آینده یه فسقلی ★
11 آذر 92 0:20
نه دیدمت، نه صداتو شنیدم ولی دوستت دارم زیاد
لیلا
پاسخ
دل به دل راه داره عزيزم. شما هم توي قلب ما جا داري گلم.
سعیده مامان آندیا
11 آذر 92 12:07
سلام گلم آخی عزیزم پشت در مونده الهی قربونت برم خوب درس بخون تا موفق بشی
لیلا
پاسخ
ممنون خاله مهربون.
مامان محمد و ساقی
12 آذر 92 18:38
سلام لیلاجون خوبی ترنم جان خوبه؟ ای کاش میشد الودگی هوای اونجا کم میشد و پائیزتون قشنگ تر آخی عزیزم مونده بود تو راه پلهای جااااااااااااااااااااااااانم.پس چرا اصرار میکرد که حتما" بره
لیلا
پاسخ
كار بچه‌هاست ديگه چه ميشه كرد. اي كاش واقعاآلودگي كمتر ميشد.
مامان محمد و ساقی
12 آذر 92 18:40
اره والا خوبه که بیرون نرفت.خدا رو شکر که همون تو راه پله موند.باید حواسمون جمع باشه آآآآآآآآآآآآاخی عزیزم رفته تو برنامه کودک روسری خوشگلش مبارک باشهچه با دقت هم نشسته
لیلا
پاسخ
مامان محمد و ساقی
12 آذر 92 18:42
6 تا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چه خووووووووووووب پس به هر دوتاشون خوش گذشت وای ببخشا تربیت از تو بودهپس تو خونه ما هم اشکال از تربیت منه شاد باشی دوست عزیزم یه پستی گذاشتم.خوشحال میشم فرصت کردی بیای نظرتو بگی
لیلا
پاسخ
هميشه ما مادرها مقصريم به خدا. 6 تا كه نه روي هم رفته 12 تا مي‌خواد. اومدم عزيزم.
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 آذر 92 9:20
سلام مامان جون منتظر پستهای قشنگتون هستم چرا برامون نمی نویسید
لیلا
پاسخ
اومدم با پست جديد عزيزم.
مهتاب
13 آذر 92 16:10
سلام لیلا جونم وای طفلکی ترنم خیلی ناراحت شدم . اگه دختر من بود دنیا رو سر میگذاشت خیلی ترسو ماشاا... به این دختر کوچلو ناز ولی مامان دوستشم نباید اینجوری تعارفش میکرد ، ما بزرگترها باید بدونیم بچه ها روی حرف ما حساب میکنن کاش یک جوری خبردارمیشدم ترنم توی استدیو میزدیم شهرستان شما میدیدیمش. لیلا جونم الان که بارندگی خوبه نباید هوا اونقدر بد باشه . فکر کنم شما باید توی شهرتون طرح زوج وفرد از درب منازل داشته باشید همسر من وقتی روزهای فرد میخواد از کرج بره تهران ماتم داره چون دیگه تنها جریمه نیست بعضی وقتها ماشین می برن پارکینگ ترنم گلم ببوسسسسسسسسسس آفرین دختر کوچلو باهوش فهمیده
لیلا
پاسخ
مهتاب جون جالبه كه بدوني با وجود اين همه آلودگي اصلا طرح زوج و فرد ندارم. عزيزم اصلا مامان يسنا جون مقصر نبوده ترنم اشتباها متوجه شده بوده.
مامان پريسا خانوم
14 آذر 92 21:33
مامان جون خدا رو شكر كه جايي نرفته بود بايد به خدا سپردشون وگرنه اگر فكر كنيم كه چه اتفاقاتي ممكنه در طول روز كه پيششون نيستيم واسشون بيفته از استرس ديوونه ميشيم راستي دوست دارم بيشتر باهاتون آشنا شم اگر دوست داشتين بياين وبم خصوصي بگين
لیلا
پاسخ
اگر بخوايم به اين موارد فكر كنيم كه ديگه زندگي برامون خيلي سخت ميشه . پس بهتره به قول شما به خدا بسپاريمشون. اومدم عزيزم.
مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آذر 92 17:12
خصوصی عزیزم
لیلا
پاسخ
اومدم گلم.
مامان نازنین جون
20 آذر 92 12:23
سلام وبلاگ زیبایی دارینخوشحال میشم به وبلاگ ما هم سری بزنید
لیلا
پاسخ
اومدم عزيزم.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد