روز مادر
مادر عزيزم كه نگاهت قوت قلبم و آغوش گرمت هميشه پناهگاهم است ، نفست تمام هستي من و وجودت گرماي زندگيام. روزت مبارك.
ترنم جون ! توي دنيا يه مامان جون داري كه از 8 ماهگي تا 2.5 سالگي به غير از روزهاي تعطيل از صبح تا ساعت 2 تو رو نگه داشته . شايد گاهي خسته بوده ولي بازم تو رو با دل و جون نگه داشته ، شايد گاهي خودش كار داشته ولي نگهداري از تو در الويت كارهاش بوده. اگر يك روز نبود كه تو رو نگه داره اون روز براي من خيلي سخت بود كه امروز ترنم رو كجا بزارم ، امروز اگه بچهام بهانه بگيره چي ؟ اون روز بود كه ميفهميدم كه چه تكيهگاهيه برام . اون روز ميفهميدم كه بودنش و كمكش به من بزرگترين پشتوانه زندگي منه. اون هست كه من خيالم راحته از بچهام ، اون هست كه من ميرم سركار تا سر ماه حقوق بگيرم ، ولي اون از كي حقوق ميگرفت بابت اين روزها ؟ گاهي دلم از كار خودم ميگيره با خودم ميگم آخه مامان جون چه گناهي داشت كه بايد اينطور گرفتار ميشد ولي مامانم با عشق ترنم رو نگه ميداشت همونطور كه الان داره رها رو نگه ميداره. پس دروغ نيست اگه بگم هر چي كه دارم از تو دارم مامان مهربون و عزيزم. روزت مبارك مامان عزيزم.
ديروز كه اومدم خونه ديدم ترنم يك برگه بهم داد ، معلمشون به مناسبت روز مادر به بچهها يك نقاشي داده بود تا رنگ بزنن و از بچههاي كلاس خواسته بود زير اين برگه براي مادرهاشون هر چي دوست دارن بنويسن ، ترنم هم براي من شعر نوشته بود. معلم هم از اين كار ترنم خيلي خوشش اومده بود و گفته بود متن ترنم از همه قشنگتر شده.
دختر نازنينم ممنونم از اين همه مهربونيهات عزززيززززززم.
و امااااااااااااااا شعر دختر خوش ذوقم :
مامان مامان دوست دارم هاهاها لاي لاي لاي
دوست دارم مامان جونم واي واي واي
شا شا شادي تو داري تو توي قم ( غم ) و شادي بازم شادي داري
جمعه كه بيرون بوديم هم گل روز مادر رو پيش پيش بهم داد.
تو خود برگ گلي نازنين من.
عروسي نوشت : روز چهارشنبه يعني 27 فروردين بله برون دختر عمه ترنم ( منير ) با پسر عمه ترنم ( علي ) بود.
ما كه وسط راه مونده بوديم بالاخره فاميل عروسيم يا داماد. خدا رو شكر همه چيز به خير و خوشي تموم شد و همين روزهاست كه جشن عقد برگزار بشه. ترنم هم از اونجايي كه دو جانبه بود كلي از خجالت دختر عمه و پسر عمه دراومد و البته كلي هم براي خودش پول جمع كرد. اين پولها هم رفت به پولهاي عيدي اضافه شد تا پروژه خريد تبلت به واقعيت نزديكتر بشه. البته منم بهش قول دادم به مناسبت روز زن، اداره هر چقدر پول بهمون داد به ترنم بدم تا پولش بيشتر بشه.
پي نوشت 1: امروز مادر جون و باباحاجي رفتن كربلا. ان شاا... به سلامت برگردن. ما هم چون ديديم موقعيت خوبيه ، به مناسبت روز مادر ، مامان جون و مادر جون رو دعوت كرديم و كادوهاي ناقابل رو تقديمشون كرديم.
پي نوشت 2: با مزهترين مسيجي كه به مناسبت اين روز بهم رسيد رو هم مينويسم تا شايد تا آخر روز اثر كنه و لطفي شامل حال ما بشه.
شوهر شوهره شوهر
قند و عسله شوهر
در و گوهره شوهر
بالشت پره شوهر
كي تاج سره ؟ شوهر
از گل بهتره ؟ شوهر
خانمهاي محترم بجنبند كه تا آخر روز چيزي باقي نمونده.
بعدا نوشت : ما كه گفتيم و سفارشات لازم رو انجام داديم . ان شاا... كه براي همه اثرش رو گذاشته باشه. براي ما كه تاثيرش رو گذاشت و گواهش هم همين مانتويي هست كه الان تنمه.