ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

ترنم بهارم

اين چند وقت كه نبوديم...

1394/4/10 10:38
نویسنده : لیلا
1,733 بازدید
اشتراک گذاری

سلام و ابراز شرمندگي از اينكه چند ماهي نبودم .خجالت

  اصلا حوصله آپ كردن نداشتم و دچار وب‌زدگي شده بودم . البته حوادث اين چند وقت اخير هم مزيد بر علت شده بود و ديگه واقعا دستم به نوشتن نمي‌رفت. غمگین

ايام عيدمون كه خيلي آروم گذشت و جايي نرفتيم. بعد از عيد هم كه با مدرسه و درس ترنم سرگرم بوديم. 25 و 26 ارديبهشت عروسي آجي منير و داداش علي بود ( دختر عمه و پسر عمه ترنم ) .

خييييليييييي خوش گذشت و از اونجايي كه هم فاميل عروس بوديم و هم فاميل داماد ، چند روزي رو سرمست و خوشحال از اين شادي‌ها سپري كرديم. ولي اين شاديها دوامي نداشت ، دقيقا سه روز بعد از عروسي شوهر عمه‌ي ترنم ( باباي مرضيه و ابوالفضل ) با موتور تصادف كرد . تصادف شديدي كه بعد از سه روزي كه توي كما بود ، روز جمعه 1 خرداد فوت شد. خيلي شوك بزرگي توي زندگي همه ما بود چون هم خيلي جوون بود و هم اينكه در عرض يك هفته اون عروسي و شادي تبديل شد به عزا.

روزهاي بسسسسيار سختي بود. روزهايي كه هر چي فكرشو مي‌كنم ، نمي‌دونم چطور مي‌شه تحمل كرد. گذشت اماااااا خييييييييييييليييييي سخت گذشت.

گاهي وقتها يكسري آدمها در اطراف ما هستن ، كه تا زمان بودنشون آدم نمي‌دونه چقدر نقش پررنگي در زندگي اطرافيانشون مي‌تونن داشته باشن. اما وقتي مي‌رن تازه اون وقت مي‌فهمي كه چه خلا بزرگي توي زندگي تو و اطرافيانت به وجود مياد. و اين فاجعه هم از اون سري اتفاقات زندگي ما بود.

خدا رحمتش كنه.

خلاصه اينكه تاثير اين اتفاق واقعا براي ما دردناك و جانسوز بود . فقط خدا به داد زن و بچه‌هاش برسه و بهشون صبر و تحمل بده. غمگین

 

پسندها (2)

نظرات (3)

امیتیس
27 تیر 94 16:36
سلام، تسلیت می گم خدمتتون، شغل بابای ابوالفضل چیه بوده؟
لیلا
پاسخ
شغلش آزاد بود.
رضوان
28 تیر 94 1:17
وای چقدر بد.خدا رحمتشون کنه.طفلی بچه هاش
لیلا
پاسخ
ممنون رضوان جون.
فهیمه
29 تیر 94 10:52
سلام لیلا جون خوبی عزیزم ترنم خانم گل خوبه از طرف من ببوسیدش خداوند به شما و خانواده ی عزیز از دست رفته صبر و تحمل عنایت فرماید. عزیزم در غمتون شریک هستم. ایشالا شما سالم و سلامت باشید.
لیلا
پاسخ
ممنون فهيمه عزيز.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد