روزهاي ما
سلام دوستاي گل دنياي مجازي، ميدونم كه خيلي وقته پست جديد نزاشتم. ممنون از بابت نظراتي كه تو اين مدت براي ما گذاشتين. واقعا شرمندهتون..... حقيقتش اين بود كه اين چند وقت اصلا حس و حال نوشتن نداشتم ، تنبل شده بودم و اينقدر ننوشتم كه ديگه نميدونم بايد از چي و از كجا بگم.
اين چند وقت كه ترنم خانم مدرسه ميره و روزها به صورت معمولي ميگذره. مثل هميشه درس و مشق و املا. الان كه ترنم كلاس دومه كلي حجم درسها بيشتر شده و خيلي وقت ميگيره. البته كوتاه بودن روزها هم مزيد بر علت شده و تا از سركار بيام و ناهار و بعد هم درس و مشق ، تا ميام به خودم بجنبم شب شده و كلي كارهاي عقب افتاده. ميدونم اينها همش بهانه است ولي واقعا بعضي روزها خيلي وقت كم ميارم.
هنوز فرصت نكردم كه عكسها رو به كامپيوتر منتقل كنم. قول ميدم در اولين فرصت بيام با يه پست پر از عكس. عكسهاي روز كودك و سياره شادي. عكسهاي يه روز تعطيل خيلي قشنگ و كوهپيمايي ترنم.عكسهاي جشنواره تخم مرغ و تزئينات تخم مرغ ما و از همه مهمتر عكسهاي سفر اصفهان كه اين چند روز تعطيلي به اونجا رفتيم و حسابي حال و هوامون عوض شد.
اينم بگم كه عاشورا و تاسوعاي امسال هم برخلاف سالهاي قبل ، پيش مادر جون و روستا نرفتيم و اراك خونهي مامان جون بوديم . بابايي روز اول رفت ولي بازم دلش طاقت نيورد و برگشت پيش خودمون. ترنم هم همش با مامان جون به ديدن هيئت و گرفتن نذري بود. اينقدر بهش خوش گذشته بود كه ميگفت من ديگه محرم كه بشه فقط ميام خونهي مامان جون.
فقط خواستم بگم هستيم و به زودي ميام با يه پست عكسي...
جهان، بی خنده های تو معنا نخواهد داشت. اگر تو نباشی، هیچ بهاری ـ حتی اگر لبریز شکوفه باشد ـ دیدن ندارد.
اگر تو نبودی، باران ها همه دلگیر می شدند و هیچ مادری عاشقانه زیر باران ها، بی چتر لبخند نمی زد. اگر تو نبودی، آسمان با همه حجم آبی اش، در چشم های همیشه خیس هر پدری، دلگیرتر از چهار دیواری کوچکی می شد که به زندانی کوچک بیش نمی ماند.
اگر تو نبودی، شمعدانی های لب پنجره، این گونه زیبا گل نمی کردند و عطر سیب، دیگر معنایی نداشت.
اگر کودک نبود، نه پدر معنا داشت، نه هیچ مادری بهشتی می شد.