ترنمترنم، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 1 روز سن داره

ترنم بهارم

تولد بابايي

    روزی که به دنیا آمدی هرگز نمیدانستی زمانی خواهد رسید که آرامش بخش روح و روان کسی می شوی که با تو دنیا برایش زیباتر است ! بهانه ی آرامشم تولدت مبارک …     جای هیچکس را هیچکس دیگر نمیتواند پر کند !  ...
20 تير 1393

اولين مهمان تابستاني ترنم

    از روز يكشنبه گذشته ، دختر عمه ترنم ( مرضيه )مهمون بود.  روزهاي ديگه وقتي ترنم از خواب بيدار مي‌شد تا زماني كه مي‌خواستم به خونه برم صد بار زنگ مي‌زد كه مامان من چكار كنم ، حوصله‌ام سر رفته؟ امااااا از روزي كه براش مهمون اومده بود ، زنگ كه نمي‌زد هيچ ، وقتي هم كه من زنگ مي‌زدم كه چكار مي‌كنيد ؟ مي‌گفت مامان من زياد وقت ندارم بايد به بازي‌ام برسم زودتر بگو.  از خاله بازي و معلم بازي گرفته تا نقاشي و اسم فاميل  و............... . خلاصه اين چند روز حسابي بهش خوش گذشت ، طوري كه جمعه كه مرضيه مي‌خواست بره كلي غصه خورد و همش مي‌گفت حالا من از فرد...
3 تير 1393

نامه ترنم به خدا

به نام خالق هستي ترنم گودرزي من با نام تو شروع مي‌كنم اي خدا تو را دوست دارم  من نوري درخشان دارم  و اي خدا خيلي دوستت دارم براي جوجه‌هايم آرزوي موفقيت مي‌كنم گريه نكن ، قم قم ( غم غم ) نكن بي من اگر آنها را ديدي به من خبر بده گريه نكن زار زار مثل قم (غم ) آن‌ها تو به آن‌ها همچي ( همه چيز ) دادي  خيلي آن‌ها را دوست داشتن ( داشتم ) ولي من تو را به آنها نشان مي‌دهم از آسمان به زمين قتره قتره ( قطره قطره ) باران مي‌بارد باران قم ( غم ) ، باران مي‌بارد       پي نوشت : نمي‌دونم چرا يهو ياد جوجه‌هاش افتا...
30 خرداد 1393

سفر شمال

    بالاخره بعد از يك ماه تاخير اومديم.  اين چند وقت توي اداره خييييييييلي سرم شلوغ بود و نمي‌تونستم آپ كنم و اينترنت خونه هم كلا تعطيل شده ديگه. اين شد كه ما اومديم با كلي تاخير و اما اين چند وقت همه چيز امن  امان بود. آخرين روز كه ترنم به مدرسه رفت 7 خرداد بود كه فقط سه نفر از بچه‌ها اومده بودن و رسما كلاس اول دختر نازنينم تموم شد. توي پست بعدي ميام با جشن فارغ‌التحيلي كلاس اول چون هنوز عكسها و فيلم جشن به ذستمون نرسيده.  روزها مي‌گذرن طبق روال معمول و ترنم خانم ما كلاس اسكيت مي‌رفت و البته هنوز هم داره مي‌ره كلاس اسكيت.  براي اين چند روز كه تعطيلي بود برنام...
21 خرداد 1393

روز پدر

    فرقي نمي‌كند چطور بودنش ، دور يا نزديك بودنش ، پير و جوان بودنش ، خندان و اخمو بودنش ...... همين كه هست دلگرمي مرا كافيست صداي گامهاي پدر به من آرامش مي‌دهد حتي زماني كه با صداي عصايش همخواني مي‌كنند دوستت دارم اي مهربان ، پر صلابت ، پدر       نمی دانم که دانستی دلیل گریه هایم را، نمی دانم که حس کردی سکوتم را ولی دانم که می دانی من عاشق بودم و هستم. وجود ساده ات بوده که من اینگونه دل بستم. عزیزم همیشه عشق من هستی و خواهی بود.     ...
22 ارديبهشت 1393
2150 10 18 ادامه مطلب

آخرين روزهاي اول بودن

    دختر گلم كلاس اولت داره تموم مي‌شه فكر كنم حداكثر سه هفته ديگه بايد بري مدرسه. داري خودت رو آماده مي‌كني براي جشن الفبا. براي اين جشن  حرف " ر " براي تو افتاده و شعرش رو حفظ كردي .   " ر شكلش مثل موزه     خونه‌اش كنار حوضه      بار مي‌بره با باري      يه اسب داره يه گاري "   و همينطور كم كم داريد آماده مي‌شيد براي امتحانات پايان سال. اين روزها داره مثل برق و باد مي‌گذره . دلم براي اين روزها و اين اول بودن‌ها تنگ مي‌شه. دلم تنگ مي‌شه براي اين روزهايي كه با ذوق ميومدي خونه و مي‌گ...
20 ارديبهشت 1393

جشن روز معلم

ممتاز و نمونه شدن برای یکسال است،  و ماندگار شدن برای یک عمر؛ سلام بر معلمی که هر سال نمونه است و یک عمر ماندگار ...   براي جشن روز معلم ،  مادرها هماهنگ كرده بودن و هر نفر 50 هزار تومن پول داده بود و مادر يكي از بچه‌ها (ريحانه) قبول زحمت كرده بود و براي خانم نجبايي 4 تا ربع سكه خريده بود. البته يه آش خوشمزه هم پخته بود كه حسابيييي مزه داد.      ترنم و سارينا در حالي كه نقاشي‌هايي كه به مناسبت روز معلم براي خانم نجبايي كشيدن در دست دارن.         ترنم و سارينا در حال خوردن آش. ...
17 ارديبهشت 1393

عكسهاي بهاري

    روزهاي بهاري ما هم داره مي‌گذره و از امروز مي‌خوام ترنم رو كلاس اسكيت ثبت نام كنم. البته خودش بيشتر دوست داشت كه كلاس باله بره ، ولي به خاطر ساعت كلاسهاش فعلا نمي‌تونم ثبت نامش كنم و به همين اسكيت هم رضايت داده. براي كلاس نقاشي هم همين روزا اقدام مي‌كنم و اسمش رو مي‌نويسم.  تا جايي كه وقت اجازه بده با هم پارك مي‌ريم و علاوه بر وسايل بازي سوار چرخ و فلك مي‌شه. ( يادش به خير وقتي بچه بوديم چقدر منتظر مي‌مونديم تا يكي از اين چرخ و فلكي‌ها از كوچه‌مون رد بشه تا بتونيم كمي سوار بشيم.   كمبود امكانات بود اون موقع‌ها.   فوقش در سال شايد سه يا...
3 ارديبهشت 1393

روز مادر

    مادر عزيزم كه نگاهت قوت قلبم و آغوش گرمت هميشه پناهگاهم است ، نفست تمام هستي من و وجودت گرماي زندگي‌ام. روزت مبارك.   ترنم جون ! توي دنيا يه مامان جون داري كه از 8 ماهگي تا 2.5 سالگي به غير از روزهاي تعطيل از صبح تا ساعت 2 تو رو نگه داشته . شايد گاهي خسته بوده ولي بازم تو رو با دل و جون نگه داشته ، شايد گاهي خودش كار داشته ولي نگهداري از تو در الويت كارهاش بوده. اگر يك روز نبود كه تو رو نگه داره اون روز براي من خيلي سخت بود كه امروز ترنم رو كجا بزارم ، امروز اگه بچه‌ام بهانه بگيره چي ؟ اون روز بود كه مي‌فهميدم كه چه تكيه‌گاهيه برام . اون روز مي‌فهميدم كه بودنش و كمكش به من بزرگتري...
1 ارديبهشت 1393
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ترنم بهارم می باشد